include '/home/islamicfa/public_html/sitefiles/captcha/meta.php'; ?>
تمام سوالهای ذهنام را پرسیده بودم، از هدف از ازدواج و سوالات اساسی زندگی گرفته تا رنگ مورد علاقه و دیگر سوالی برایم نمانده بود که نپرسیده باشم.
او هم هرچه که مورد نظرش بود را پرسیده بود، از درگیریهای فکری در زندگی گرفته تا تفریحات آخر هفته، اما هنوز یک سوال در ذهنم مانده بود که امیدوار بودم در طول این گفتگوها به آن برسم، ولی نرسیده بودم.
این آخرین آزمون بود و دوست داشتم جوابش را بداند.
نیمنگاهی به او کردم و پرسیدم: اگر روزی اشتباهی در زندگی مرتکب شوم، چه کار میکنی؟ مثلا اگر وسیلهای را بخواهم بخرم و تو بگویی که جنس خوبی نیست، اما من گوش نکنم و فکر کنم که شاید تو اشتباه کرده باشی و جنس خوب باشد، آن را بخرم و بعد از خرید، متوجه بشویم که حرف تو درست بود و جنس خراب است، چه عکس العملی نشان میدهی؟
تمام وجودم را اضطراب گرفته بود، با نگرانی نیم نگاهی به او که سرش پایین بود کردم، در طول این مدت فهمیده بودم که جواب هیچ سوالی را، هرچند که آسان باشد سریع نمیگوید، اما در دلم آشوبی برپا شده بود. این آخرین سوال من بود، سوالی که تا به حال هیچ مردی از پاسخ آن سربلند بیرون نیامده بود.
اما اینبار سریع جواب را داد، خیلی زود سکوت را شکست و گفت: امام سجاد (علیهالسلام) فرمودند: حق زن بر شوهر آن است که هنگامی که از سر جهل و نادانی مرتکب خطایی شد، او را عفو کند»* امیدوارم که عامل به این حدیث باشم.
همان جوابی را داد که منتظرش بودم، نه گفت که میگذرم و چیزی نمیگویم و نه گفت که نمیگذرم، گفت امیدوارم که بتوانم بگذرم.
_______________________________________________
* وسایل الشیعه: ج ۱۵، ص ۱۷۴
زهرا باقری
۰۸:۴۹